نوید گل مامان و بابا
حدود یک ماه پیش دوتا کبوتر داخل پشت بوم خونمون لونه کردن خیلی خوشکل و نازن
نوید خیلی دوسشون داره همیشه وقتی غذاشو می خوره آخر غذل را می بره تو پشت بوم میریزه
می گه مامان واس کبوترا که گرسنه نمونن منم بهش می گم مامان جون خوب کاری می کنی
چون اینا یه جورای به ما پناه آوردن و ثواب داره غذای که می مونه بریزم براشون تا بندازیم
تو آشغالی .چند روز پیش که من ونوید و بابای داشتیم غذا می خوردیم بهوی دیدیم کبوتر مادر
داشت به بچه هاش غذا می داد بعد من با تعجب به بابای گفتم مگه اینا بچه دارن گفت آره چند وقت
پیش دو تا تخم سفید و کوچولو گذاشته بود.حالا فکر کنم در امدن بعد نوید بهش گفت بابای ازشون
عکس بگیر می خوام بزارم تو وبلاگم دوستام ببین این دوتا جوجه کوچولورا منم حرف نوید و
تایید کردم گفتم آره راست می گه پسرم فکر خوبیه.بعد بابای رفت موبایل و برداشت ازشون
دو تا عکس گرفت خیلی نازن خیلی هم کوچولو خلاصه اون لحظه ای که مادرشون داشت
با این دوتا چوچه غذا می داد خیلی دیدنی بود واقعا من که خیلی به عظمت و قدرت خداوند
که به این صورت کبوتر مادر به بچه هاش غذا بده اون حس و احساسی که تو وجودش هست
خیلی واسم منظره جالب و تکان دهنده ای بود حیف که نمی شد از اون منظره عکس گرفت
چون کبوتر مادر فرار می کرد .از اون ورم کبوتر پدر همش می رفت و دوباره برمی گشت
مثل یه نگهبان از این خانواده خود دفاع و مواظبت می کنه خیلی برام جالب و زیبا ست
نوید ازشون عکس گرفته گفت بزار دوستام تو وبلاگ ببینن جوجه کبوترامو
Design By : Pichak |